جواب تمرینات درس پنجم 5 نگارش نهم (صفحه 65، 66، 67، 68 و 69)
گام به گام درس پنجم نگارش نهم فعالیت های نگارشی صفحه 65، 66، 67 و 68 و درست نویسی صفحه 69
جواب فعالیت های نگارشی صفحه 65 و 66 درس پنجم نگارش نهم
پرسش : نوشته های زير، از بخشهای آغازین و پايانی متنهایی انتخاب شده اند؛ آنها را بخوانید و بگویید، هر كدام، به چه شيوه، آغاز و پايان نوشته خود را تنظيم كرده اند؟
الف) می گویند که در شهر کوچک يورو در كشور هندوراس، سالى يكى دو بار از آسمان ماهى میبارد! براساس گفتههای مردم محلی، در ماههای مه و …
پاسخ : خبر و داستان و پرسش
ب) به چه چيزهايى بايد علاقه مند بود؟ به پدر ومادر؟ به علم ودانش؟ به دوست وآشنا؟ به هنر وزيبايى؟ مسلماً همة اينها ارزشمندند و…
پاسخ : پرسش
ج)به این ترتیب، فصلها پشت سر هم میآیند و میروند و هر فصل که به پایان میرسد، جای خود را به فصلی دیگر میدهد…
پاسخ : پرسش
د) … زبان فردوسی مانند دل او روشن و پاک است. او با همين زبان صاف وزلال وعفاف آميز، صحنههای بزم و رزم را وصف میکند…
پاسخ : شعر (نقل شعر و ابیات)
جواب فعالیت های نگارشی صفحه 67 و 68 درس پنجم نگارش نهم
پرسش: موضوعی را به دلخواه برگزینيد و با يكی از شيوه های آغاز و پايان نوشته، متنی را درباره آن بنويسيد؛ سپس نامی برای نوشته خود انتخاب کنید.
پاسخ :
نمونه پاسخ اول:
“
“زمستان، خوابی شیرین”
آیا زمستان فصلی است برای خوابیدن یا بیدار شدن؟ فصلی برای تامل یا شتاب؟ فصلی برای غم یا شادی؟
زمستان با آمدنش، طبیعت را به خوابی عمیق فرو میبرد. درختان برهنه میشوند، رودخانهها یخ میبندند و زمین سپیدپوش میشود. همه چیز به نظر ساکن و بیجان میآید. اما آیا واقعا اینگونه است؟ آیا زیر این لایه سفید و ساکت، زندگی جریان ندارد؟
در دل زمستان، دانههایی در خواب هستند که منتظرند تا با آمدن بهار جوانه بزنند. حیوانات به لانههای خود پناه بردهاند و منتظرند تا روزهای گرمتر فرا رسد. حتی ما انسانها، در این فصل بیشتر به درون خود میرویم و به تفکر و تامل میپردازیم.
زمستان، فصلی است برای رویاپردازی. در شبهای سرد و طولانی زمستانی، کنار شومینه گرم، میتوانیم به آیندهای بهتر فکر کنیم و برای رسیدن به آن تلاش کنیم. زمستان، فصلی است برای یادگیری. میتوانیم از طبیعت بیاموزیم که چگونه در برابر سختیها مقاومت کنیم و چگونه برای روزهای بهتر آماده شویم.
بسیاری از افراد، زمستان را فصلی غمانگیز میدانند. روزهای کوتاه، هوای سرد و نبود نور خورشید، میتواند بر روحیه انسان تاثیر بگذارد. اما حتی در این فصل نیز میتوان زیباییهایی را یافت. برف تازه، منظرهای رویایی خلق میکند و صدای خشخش برگهای خشک زیر پا، آرامشبخش است.
زمستان، فصلی پیچیده و چندوجهی است. فصلی که میتواند هم غمانگیز باشد و هم امیدبخش. فصلی که میتواند ما را به خواب ببرد و یا بیدار کند.
آیا زمستان میتواند فصلی برای شروع دوباره باشد؟
“
نمونه پاسخ دوم:
“
وفاداری؛ بند محکمی در تار و پود زندگی
آیا وفاداری تنها یک کلمه است یا تعهدی عمیق و پایدار در دل انسان؟ آیا در دنیای پرشتاب امروز، هنوز جایی برای وفاداری باقی مانده است؟
وفاداری، همانند ستونی است که بر پایه آن، بناهای روابط انسانی استوار میشوند. این صفت ارزشمند، در همه ابعاد زندگی ما حضور دارد؛ در دوستی، عشق، خانواده و حتی در تعهد به ارزشها و آرمانها. وفاداری، اعتماد را تقویت میکند، پیوندها را مستحکم میسازد و به ما احساس امنیت و آرامش میدهد.
در روابط بین فردی، وفاداری به معنای پایبندی به تعهدات و حفظ اعتماد طرف مقابل است. وفادار بودن به دوستان، به معنای همراهی آنها در خوشیها و ناخوشیها و رازدار بودن اسرارشان است. وفاداری به همسر، به معنای پایبندی به عهد و پیمان و حفظ یکپارچگی خانواده است.
در جامعه نیز، وفاداری به ارزشها و آرمانهای مشترک، موجب انسجام و پیشرفت جامعه میشود. وفاداری به قانون، به معنای رعایت حقوق دیگران و حفظ نظم و امنیت اجتماعی است.
اما در دنیای امروز، با سرعت بالای تغییرات و رقابتهای شدید، حفظ وفاداری دشوارتر شده است. وسوسههای دنیوی، منافع شخصی و تغییر اولویتها، گاهی اوقات ما را از مسیر وفاداری دور میکند.
در پایان باید پرسید: آیا در دنیای امروز، هنوز میتوان به وفاداری امیدوار بود؟ آیا وفاداری، ارزش خود را از دست داده است یا همچنان به عنوان یک اصل مهم در زندگی انسانها باقی خواهد ماند؟
وفاداری، همچون نگینی درخشان است که ارزش آن با گذشت زمان بیشتر میشود. آیا ما قادر خواهیم بود که این نگین را حفظ کنیم و به نسلهای آینده به ارث بگذاریم؟
“
جواب درست نویسی صفحه 69 درس پنجم نگارش نهم
پرسش :
جمله های زير را ويرايش كنيد:
دانش آموزان در جشن پایان دوره متوسطه اول، حضور به هم رساندند.
✅پاسخ: دانش آموزان در جشن پایان دوره متوسطه اول حاضر شدند.
مدیر مدرسه، خاطره سی سال مدیریت خود را به رشته تحریر در آورد.
✅پاسخ: مدیر مدرسه، خاطره سی سال مدیریت خود را نوشت.
جواب حکایت نگاری صفحه 70 درس پنجم نگارش نهم
پرسش: حکایت زیر را به زبان ساده بازنویسی کنید.
“روزی شخصی نزد طبیب رفت و گفت شکم من به غایت درد می کند آن را علاج کن که بی طاقت شده ام.طبیب گفت : امروز چه خورده ای؟ مریض گفت : نان سوخته. طبیب غلام خود را گفت : داروی چشم را بیاور تا در چشم او کشم.مریض گفت : من درد شکم دارم داروی چشم را چه کنم؟ طبیب گفت : اگر چشمت روشن بودی نان سوخته نمی خوردی.”
پاسخ: برای مشاهده پاسخ این حکایت نگاری به مطلب “جواب حکایت نگاری صفحه 70 نگارش نهم“ مراجعه کنید.