جواب تصویر نویسی صفحه 96 درس هفتم نگارش نهم
پرسش: درختی را با ویژگی های زیر، تصور کنید و متنی درباره آن بنویسید.
پا در هواست.
ریشه هایش در ابر فرو رفته.
شاخه هایش روی زمین گسترده شده است.
نمونه پاسخ اول:
درخت را تصور کن… نه، نه آن درختی که میشناسی. این درخت، قانون جاذبه را به سخره گرفته است. ریشههایش نه در دل خاک، که در دلِ ابرها فرو رفتهاند، گویی که آسمان، خاکِ اوست. پاهایش، یا بهتر بگوییم، ریشههایش، در مهِ غلیظ و سپیدِ ابرها گم شدهاند، آنقدر بالا که دیگر زمینی در کار نیست. انگار که آسمان را مکیده و خود را بدان آویخته است.
اما این تمام داستان نیست. شاخههایش، برخلاف ریشههایش، نه رو به بالا، بلکه روی زمین گسترده شدهاند. شاخههایی که نه به سوی خورشید، بلکه به سوی خاک، دست دراز کردهاند. گویی که آسمان را به زمین پیوند میدهد، پلی معلق میان دو جهان. شاخههایش، نه مانند درختان دیگر، سر به آسمان نمیسایند، بلکه نرم و آرام بر زمین میخزند، همچون فرشی سبز و مخملین که بر دشت گسترده شده باشد.
تصور کن، در میان دشتی وسیع، ناگهان با این درخت مواجه شوی. ریشههایش در ابرها پنهان، شاخههایش بر زمین روان. منظرهای عجیب و غریب، فراواقعی و مسحورکننده. گویی که تکهای از آسمان، بر زمین افتاده و ریشه دوانده است.
باد، در میان شاخههایش میپیچد، نه صدایی شبیه خشخش برگها، بلکه صدایی شبیه زمزمهٔ ابرها به گوش میرسد. گویی که درخت، پیامآور آسمان به زمین است. وقتی باران میبارد، قطرات از میان شاخهها عبور میکنند و گویی که از آسمان، مستقیماً به زمین میرسند، بدون واسطه.
این درخت، نه تنها یک درخت، بلکه نمادی از پیوند آسمان و زمین، ماده و معنا، واقعیت و خیال است. درختی که پا در هوا دارد، اما ریشههایش، محکمتر از هر درختی، در آسمانِ بیکران فرو رفته است. درختی که شاخههایش بر زمین خفتهاند، اما گویی که آسمان را در آغوش گرفته است. این درخت، داستانی است بیانتها، داستانی از پیوند دو دنیای متفاوت.
نمونه پاسخ دوم:
درختی را تصور کن که پا در هواست؛ ریشههایش چون انگشتانی بلند و نازک، در ابرها فرو رفتهاند و از دل آسمان تغذیه میکنند. این ریشهها نه در خاک، بلکه در مههای نرم و رطوبت ناب ابرها پیچیدهاند. آسمان، زمین این درخت است و باران، خون زندگی که در آن جریان دارد.
شاخههایش اما بهجای جستوجوی آسمان، روی زمین گسترده شدهاند. گویی دستانی مهربان هستند که زمین را در آغوش گرفتهاند. این شاخهها نه به سمت نور، بلکه به سوی خاک، رودها و سنگها خم شدهاند، گویی رازهای زمین را میجویند. برگهای سبزش، قالیای نرم و سبز رنگ روی خاک پهن کردهاند و سایهای آرامشبخش را برای هر رهگذری هدیه میدهند.
درختی که نه از زمین، نه از آسمان است، بلکه پیوندی عجیب میان هر دو. ریشههایش آسمان را در آغوش کشیدهاند و شاخههایش زمین را نوازش میکنند. شاید راز زندگی این درخت، در همین وارونگی نهفته باشد؛ جایی که تضادها به هماهنگی میرسند.