جواب بازنویسی حکایت نگاری صفحه 70 درس 5 پنجم کتاب نگارش پایه نهم (روزی شخصی نزد طبیب رفت…) رشته های تجربی، انسانی و ریاضی
جواب حکایت نگاری صفحه 70 درس پنجم نگارش نهم
پرسش: حکایت زیر را به زبان ساده بازنویسی کنید.
“روزی شخصی نزد طبیب رفت و گفت شکم من به غایت درد می کند آن را علاج کن که بی طاقت شده ام.طبیب گفت : امروز چه خورده ای؟ مریض گفت : نان سوخته. طبیب غلام خود را گفت : داروی چشم را بیاور تا در چشم او کشم.مریض گفت : من درد شکم دارم داروی چشم را چه کنم؟ طبیب گفت : اگر چشمت روشن بودی نان سوخته نمی خوردی.”
پاسخ:
“شخصی به نزد پزشکی رفت و از درد شدید شکم خود شکایت کرد و از او خواست تا او را درمان کند. پزشک از او پرسید که امروز چه چیزی خورده است. بیمار پاسخ داد: «نان سوخته». پزشک به غلام خود دستور داد تا داروی چشم بیاورد تا به چشمان بیمار بکشد. بیمار با تعجب پرسید: «من درد شکم دارم، داروی چشم برای چیست؟» پزشک پاسخ داد: «اگر چشمانت بینا بود و میدیدی، نان سوخته نمیخوردی.»”