
گام به گام پاسخ و حل پرسش های کارگاه نوشتن صفحه 117، 118 و 119 درس 8 هشتم کتاب نگارش پایه دهم تمامی رشته ها
جواب کارگاه نوشتن صفحه 117 و 118 درس هشتم نگارش دهم
پرسش: نوشته زیر را بخوانید و عناصر آن را مشخص کنید.
“در یکی از افسانه ها آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست… چوب را روی شانه اش میگذاشت و برای خانهاش آب …”
پاسخ:
بررسی متن | |
---|---|
شخصیت | مرد، کوزۀ ترکخورده و قدیمی، کوزۀ سالم و مغرور |
ماجرای داستان | مردی هر روز با دو کوزه برای اهل و عیالش آب میبرده است. یکی از کوزهها قدیمی و ترکخورده بوده و آب نصفهنیمه به منزل میرسیده و دیگری سالم و نو بوده و تمام آب را به منزل میرسانده است. کوزۀ قدیمی از این موضوع ناراحت و غمگین است تا اینکه مرد به او میگوید که باقی آبهایش موجب رشد گل و گیاه در مسیر شده است و از این طریق به او نشان میدهد که او خاصیت دیگری هم داشته است. |
فضا (حالوهوا، مکان و زمان) | مسیر هر روزۀ چشمه تا خانه |
روایت الف) شیوۀ بیان ب) زاویۀ دید |
شیوۀ بیان: ساده و عاطفی زاویۀ دید: سومشخص مفرد یا دانای کل |
جواب کارگاه نوشتن صفحه 119 درس هشتم نگارش دهم
پرسش: نوشت های داستان گونه بنویسید ؛ پیش از نوشتن، عناصر آن را مشخص کنید.
پاسخ:
عنوان: نردبان سنگی
عناصر داستان:
- شخصیتها:
- پسرک فقیر (علی): شخصیتی مصمم و سختکوش، نماد تلاش و پشتکار.
- سنگتراش پیر: شخصیتی باتجربه و دانا، نماد راهنما و الهامبخش.
- مردم شهر: نماد جامعه و موانع بیرونی.
- ماجرای داستان: تلاش پسری فقیر برای تبدیل شدن به یک سنگتراش ماهر با وجود سختیها و تمسخر دیگران.
- فضا:
- حال و هوا: فضایی پر از تلاش و کوشش، گاهی ناامیدی و سپس امید و پیروزی.
- مکان: شهر کوچک با کارگاههای سنگتراشی و کوههای اطراف.
- زمان: دورهای نامشخص در گذشته.
- روایت:
- شیوه بیان: نثر ساده و روان، با تمرکز بر توصیف تلاشها و پیشرفت شخصیت.
- زاویه دید: سوم شخص محدود به ذهن علی.
داستان:
در شهری کوچک، در دامنه کوهی سنگی، پسربچهای فقیر به نام علی زندگی میکرد. او از کودکی مجذوب سنگها و هنری بود که از آنها خلق میشد. هر روز، پس از پایان کار در مزرعه، به کارگاههای سنگتراشی شهر میرفت و به تماشای دستان هنرمند سنگتراشها مینشست. ضربات چکش بر سنگ، برایش موسیقی دلنشینی بود.
آرزوی بزرگ علی این بود که روزی خود نیز یک سنگتراش ماهر شود. اما مردم شهر او را مسخره میکردند. «تو با این دستهای پینهبسته و لباسهای کهنه، میخواهی سنگتراش شوی؟ این کار، کارِ تو نیست.»
علی به حرفهای آنها توجهی نمیکرد. او میدانست که تنها راه رسیدن به آرزویش، تلاش و پشتکار است. نزد پیرترین سنگتراش شهر رفت و از او خواست که به او آموزش دهد. پیرمرد با دیدن اشتیاق علی، پذیرفت.
روزها و شبها، علی سخت کار میکرد. از صبح تا شب، چکش میزد و سنگ میتراشید. دستانش زخم میشد، اما او دست بردار نبود. سنگتراش پیر، با صبر و حوصله، به او فنون کار را میآموخت. به او یاد داد که چگونه سنگ را بشناسد، چگونه ضربه بزند و چگونه از دل سنگ، شکلهای زیبا بیرون بکشد.
گاهی اوقات، علی ناامید میشد. کار بسیار سخت بود و پیشرفت به کندی صورت میگرفت. اما هر بار که به یاد آرزوی بزرگش میافتاد، دوباره نیرو میگرفت و به کارش ادامه میداد.
سالها گذشت. علی، با تلاش و پشتکار بیوقفه، به یک سنگتراش ماهر تبدیل شد. کارهایش، ظرافت و زیبایی خاصی داشتند و نامش در شهر پیچید. دیگر کسی او را مسخره نمیکرد، بلکه به او به چشم تحسین نگاه میکردند.
روزی، علی در حال تراشیدن سنگی بزرگ بود که رهگذری از او پرسید: «چگونه به این مهارت رسیدی؟»
علی لبخندی زد و به دستان پینهبستهاش نگاه کرد. «با نردبانی از سنگ. هر ضربه چکش، یک پله بود. هر سختی، یک قدم. و من، پله پله، تا رسیدن به هدفم، بالا رفتم.»
داستان علی، در شهر دهان به دهان چرخید و به الگویی برای همه کسانی تبدیل شد که آرزویی در سر داشتند. آنها آموختند که با سختکوشی و پشتکار، میتوانند بر هر مانعی غلبه کنند و به اهداف خود برسند.
این داستان بر اهمیت تلاش و پشتکار برای رسیدن به اهداف و غلبه بر موانع تاکید دارد. امیدوارم این داستان نیز مورد پسند شما قرار گرفته باشد.
جواب گسترش مثل نویسی صفحه ۱۲۲ درس هشتم نگارش دهم
پرسش: مثل های زیر را بخوانید، سپس یکی را انتخاب کنید و آن را گسترش دهید.
✅ با ماه نشینی، ماه شوی، با دیگ نشینی، سیاه شوی.
✅ تهی پای رفتن، بِه از کفش تنگ.
✅ جایی که نمک خوردی، نمکدان مشکن.
✅ فلفل نبین چه ریزه، بشکن ببین چه تیزه.
✅ شاهنامه، آخرش خوش است.
پاسخ: برای مشاهده پاسخ این مثل نویسی به مطلب ” جواب گسترش مثل نویسی صفحه ۱۲۲ درس هشتم نگارش دهم“ مراجعه کنید.