
جواب حکایت نگاری صفحه 107 درس هشتم نگارش نهم
پرسش: حکایت زیر را بخوانید و به زبان ساده، بازنویسی کنید.
حکایت : شخصی به عیادت مریضی رفت. بسیار بنشست و نقل ها کرد. در آخر از مریض پرسید : «از چه دردی می نالی؟»
بیمار گفت : «از زیاد نشستن تو».
برگرفته شده از کشکول شیخ بهایی
پاسخ: مردی به قصد عیادت، به بالین بیماری رفت. ساعاتی چند، بیآنکه به حال بیمار توجهی کند، به سخنسرایی پرداخت و مجلس را با نقل داستانها و حکایات، گرم نمود. سرانجام، پس از مدتی طولانی، از بیمار پرسید که از چه دردی رنج میبرد. بیمار، که از طولانی شدن این دیدار و بیتوجهی عیادتکننده به ستوه آمده بود، با کلامی کوتاه و نیشدار، پاسخ داد: «درد من، حضور طولانی شماست.»
پاسخ طولانی تر: روزی، مردی با نیتی خیرخواهانه، تصمیم گرفت به عیادت بیماری برود. او که گویی زمان را از دست داده بود، ساعاتی طولانی را در کنار بیمار سپری کرد. نه تنها به وضعیت او توجه چندانی نداشت، بلکه با نقل داستانها و حکایتهای بیشمار، مجلس را گرم کرده بود. مجلس گرم بود، اما نه برای بیمار رنجور.
مرد عیادت کننده، غافل از احوال بیمار، بیوقفه سخن میگفت. از هر دری سخنی، از هر گوشهای داستانی. گویی آمده بود تا خود را نشان دهد، نه آنکه حال بیمار را جویا شود. بیمار که از درد بیماری و سنگینی مجلس به ستوه آمده بود، با خود میاندیشید که کاش این مهمان ناخوانده، اندکی سکوت میکرد و به او اجازه میداد تا در سکوت، با درد خود کنار بیاید.
پس از گذشت مدتی طولانی، بالاخره عیادت کننده، گویی که تازه به یاد وظیفهٔ اصلی خود افتاده باشد، از بیمار پرسید: «ای دوست، از چه دردی مینالی؟» بیمار که دیگر طاقتش به سر آمده بود، با لحنی آکنده از طنز و البته گلایه، پاسخ داد: «از زیاد نشستن تو!»
این پاسخ کوتاه و کوبنده، در واقع چکیدهای از تمام رنجی بود که بیمار در آن ساعات تحمل کرده بود. او نه تنها از بیماری خود، بلکه بیشتر از حضور طولانی و بیمورد عیادت کننده در رنج بود. این حکایت، به زیبایی، به این نکته اشاره دارد که گاهی اوقات، نیت خیرخواهانهٔ ما، به دلیل عدم توجه به شرایط و نیازهای طرف مقابل، میتواند نتیجهای کاملاً معکوس داشته باشد و نه تنها دردی را دوا نکند، بلکه دردی تازه بیافریند. این داستان کوتاه، در عین سادگی، درسی بزرگ در آداب معاشرت و همدلی به ما میآموزد.
۷۱۰